هدف زندگی

امروز داشتم با دوستی صحبت می کردم که دوست داره با دیگران در مورد زندگی، انرژی و حال خوب صحبت کنه، امروز به طور ناگهانی به اتاقم امد و شروع به صحبت کرد و از انرژی محیط و کمال و انسان و زندگی صحبت کرد.

در پایان صحبتش بهم پیشنهاد کرد برنامه ریزی و هدف داشته باشم و آنها را بنویسم. گفت با اینکار حال زندگیمون از اینکه هست بهتر می شود.

یه لحظه به هدف زندگیم فکر کردم واز خودم پرسیدم ، راستی هدف زندگی من چیه؟

به این جواب رسیدم . هدف زندگی من این است که باشم. باشم تا بچه هام مادر داشته باشند، باشم تا همسرم ، همراه داشته باشد، باشم تا والدینم ، فرزند داشته باشند، و نبودم مشکلی برای آنها بوجود نیاورد.

وقتی فکر می کنم می بینم اصل و اصول زندگی من در حال حاضر همینه، شاید به همین دلیل گاهی حالم خوب نیست، گاهی خسته ام، گاهی عصبانی میشم، گاهی حسرت روزهای مجردی که با دوستانم می گذرانم رو می خورم.

باید بیشتر فکر کنم، باید هدف زندگی رو مشخص کنم و یا شاید عوض کنم

هدف زندگیم تو روزمرگی و نقش هایی که برای خودم ساختم (کارمند، مادر، همسر ، فرزند) گم کرده ام.

ترسم از اینکه در آخر هیچ کدام از آنها را در صحنه روزگار به خوبی بازی نکنم و بازنده باشم.